يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا

اى نبیِ ما! به زنان و دختران خودت، و به زنانِ جامعهٔ اهل ایمان، بگو قسمت‌هایی از پوشش‌هاى خود را بر خود فروتر گيرند. اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند به احتياط نزديک‌تر است؛ و خدا آمرزندهٔ مهربان است.۱

بادهٔ قرآنی ۱۴: پیامبر در این آیه، با عنوان نبی مورد خطاب قرار گرفته است. نبی با نبأ (خبر) هم‌ریشه است و لذا نبی کسی است که [از عالم بالا و عالم غیب] خبر می‌آورد.

توجه به این نکته لازم و واجب است که پیامبر اسلام (ص) در این آیهٔ شریفه، با عنوان رسول مورد خطاب قرار نگرفته‌ است. یعنی آنچه در این آیه خداوند فرموده، بخشی از رسالت پیامبر نیست. فقط یک خبر است.

و این خبر باید به مخاطبانِ مورد نظر، رسانده شود. وظیفه‌ای که برای نبی در این آیه تعیین شده، همین است و بس. به همین دلیل، خداوند به پیامبر فرموده است که «قُل» (بگو). در برخی آیات قرآن، آنچه قرار است پیامبر انجام دهد با فعل «فرمان بده/ امر کن» آمده است (برای نمونه: وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ/ و کسانِ خود را به نماز فرمان ده.۲). اما وقتی فقط امر «قُل» در میان است و نه «وأمُر»، یعنی که پیامبر مأموریتی در این زمینه ندارد.

با توجه به موارد فوق، در این آیه خداوند از پیامبر فقط می‌خواهد که خبری را برساند. نه رسالتی در میان است و نه مأموریتی.

اما این خبر یا پیام برای چه کسانی است و محتوای آن چیست؟ مخاطبان این خبر، سه گروه از زنان هستند: ۱. همسران پیامبر، ۲. دختران پیامبر، و ۳. زنانِ جامعهٔ اهل ایمان. و محتوای پیام نیز، اگر به جمله‌بندی آیه و عبارات آن دقت کنیم، نه یک دستور (یا امر و فرمانِ الهی)، بلکه یک پیشنهاد به آن زنانِ مدّ نظر است به دلیلی که در خودِ آیه بیان شده است.

در این آیه، به زنان فوق (یعنی زنانی که خودشان خواسته‌اند در عقد پیامبر باشند، دختران پیامبر که اهلِ خانه و بیت او هستند، و زنانی که با میل و اختیارِ آزادانهٔ خویش ایمان آورده یا به عقد مردان مؤمن درآمده‌اند، نیز دختران افراد باایمان۳) پیشنهاد شده که برای «شناخته شدن» و لذا «در امان ماندن از آزارِ افراد هیز و هوسباز»، بخشی از پوشش خود را (که می‌تواند لباس، روسری یا چادر باشد)، طوری به خود نزدیک کنند (و در واقع طوری لباس بپوشند) که طمعِ دست‌درازی را به دلِ مردانِ چشم‌چران و شهوتران نیندازند. 

و چون ممکن است برخی از این زنان قبلاً سهل‌انگاری‌هایی در زمینهٔ پوشش داشته باشند، خداوند در انتهای آیه اسامی غفور (پاک‌کنندهٔ خطاها) و رحیم (مهربان به بندگان خویش) را ذکر می‌کند تا تأکید کند که خداوند با بیان این پیشنهاد، نه در پی ایجاد سختی برای زنان مورد نظر است نه مؤاخذهٔ آنها به خاطر موضوعی که شاید از اهمیت آن بی‌اطلاع بوده‌اند. 

با این تفاسیر، متوجه می‌شویم کسانی که به هر دلیلی می‌خواهند تمام زنان را مجبور کنند تا نوعی پوشش خاص را به اسم حجاب بپوشند و این موضوعِ مغایر با حقوق انسانیِ زنان را به قانون! تبدیل می‌کنند و برای عدم رعایت چنین قانونِ بی‌مبنایی، انواع و اقسام مجازات‌های مُضحک و غیرانسانی را در نظر می‌گیرند، یا با زنان و دخترانی که از نظر آنها بی‌حجاب هستند وحشیانه برخورد می‌کنند، تا چه حد از پیام قرآن و راهِ پیامبر (ص) دور هستند. اینان، بدانند یا نه، عمداً چنین کارهایی را انجام بدهند یا سهواً، دین خدا و کتاب قرآن و رویکرد پیامبرانه را زشت و زننده جلوه می‌دهند و مردم را از دین اسلام دور و بیزار می‌کنند. و اگر ــ تا فرصت هست ــ توبه نکنند و برای جبران و اصلاح خطاهای خویش نکوشند، به‌زودی در همین دنیا خوار و رسوا و ذلیل خواهند شد و عذاب شدید آخرت نیز البته رهایشان نخواهد کرد.

اما تکلیف زنان و مردان مؤمن در این زمانه، طبق آیهٔ شریفه، چیست؟ اگر جوهرهٔ پیام قرآن را برای همهٔ افراد در همهٔ زمان‌ها بدانیم (نه برای قومی خاص در زمانی مشخص)، درمی‌یابیم زنانی که اهل ایمان هستند، بهتر است پوشش و آرایش خود را طوری انتخاب کنند که نگاهِ مردان چشم‌چران و هوسباز را به خود جلب نکنند. البته، مردانی هستند که حتی اگر زنی پوشیه یا روبند هم بزند (که البته صریحاً و کاملاً مخالف پیشنهاد خداوند در قرآن کریم است)، ممکن است در پی او راه بیفتند و اگر مجال بدهد، با دست بدن او را لمس کنند و با زبان (متلک‌گویی) او را اذیت کنند.۴ به همین دلیل، انتخاب یک پوشش (dress code) مناسب توسط یک خانمِ موقّر و متین که حیای درونی دارد و در بیرون نیز مایل است با این وقار و متانت جلوه کند، بخشی از راه‌حلِ مسئلهٔ عفاف و پاکدامنی در فضای اجتماعی است؛ و طبیعی است که این فضای اجتماعی در هر زمانه‌ای و در هر جامعه‌ای متفاوت است و برای همین نمی‌توان یک نوع پوشش یا لباس خاص را برای همهٔ زنانِ باایمان (یا مرتبط با مؤمنانِ واقعی) در همهٔ زمان‌ها و تمام محیط‌های اجتماعی (شرکت، فروشگاه، مهمانی، سفر، کنسرت و…)، نیز در همهٔ روستاها، شهرها و کشورها تجویز کرد.

اما موضوعی که اگر اهمیتش بیشتر نباشد، دست‌کم به اندازهٔ نوع پوشش زنان مهم است، «نگاهِ مردان، گفتار و رفتار آنها» است. مردان باید از نگاه هیز و زننده به زنانِ نامحرم (که نشان‌دهندهٔ عادتِ ناپسندِ چشم‌چرانی است و می‌تواند متلک‌گویی و آزار زبانی را در پی داشته باشد)، و رفتار حاکی از هوسبازی با آنها (که لاس زدن، چه در محیط واقعی چه در فضای مجازی، می‌تواند از مصادیق آن باشد)، احتراز کنند.۵ همهٔ این چشم‌چرانی‌ها و زبان‌بازی‌ها، اگر ادامه یابد، می‌تواند به عمل جنسیِ خارج از چهارچوب اخلاق منجر شود و تبعات ناخوشایند فردی و جمعی داشته باشد. اهمیت این چشم فرو بستن و خویشتنداری در مردان آنقدر زیاد است که دختر حضرت شعیب (ع)، از نحوهٔ رفتار موسی (ع) با خود دریافت که او فردی امین است. این نکته، در ضمن روایتی از امام موسی کاظم (ع) به‌زیبایی بیان شده است:

امام موسی کاظم (ع) دربارهٔ آیهٔ «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ/ یکی از آن دو دختر گفت: ای پدر! او (موسی) را استخدام کن، زیرا بهترین فرد برای به کار گرفتن، شخصی است که نیرومند و امین باشد.۶» فرمودند: «حضرت شعیب (ع) به دخترش فرمود: “دخترکم، نیرومند بودنِ او را از برداشتن تخته‌سنگ فهمیدی، اما از کجا دانستی که امین است؟” دختر شعیب گفت: “پدر جان! من پیشاپیش او به راه افتادم، اما او گفت دنبال من بیا و هر جا که راه را اشتباه رفتم مرا راهنمایی کن، زیرا ما قومی هستیم که به پشت زنان نگاه نمی‌کنیم.”»

▫️علی‌اکبر قزوینی


  1. احزاب: ۵۹ ↩︎
  2. طه: ۱۳۲ ↩︎
  3. عبارت «نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ» (و نه «نِسَاءِ الْمُؤْمِناتِ» یا «الْمُؤْمِناتِ» به‌تنهایی) یعنی زنانی که به اشکال مختلف، در جمع مؤمنان واقعی زندگی می‌کنند. این زنان ممکن است خودشان با اختیار خویش ایمان آورده باشند، ممکن است با مردان مؤمنِ مسلمان ازدواج کرده باشند، یا دخترانی باشند که از پدر و/یا مادری باایمان متولد شده‌اند. در آیه‌ای دیگر، خودِ زنانِ باایمان مدّ نظر قرار گرفته‌اند، و در خصوص نحوهٔ پوششِ پیشنهادی برای آنها، نکات ریزتری برشمرده شده است (وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ…/ نور: ۳۱). از این دو آیه، چند نکته را می‌توان دریافت: ۱. مردان اهل ایمان بهتر است با زنانی وصلت کنند که حتی اگر مؤمن نیستند (یعنی دین اسلام را نپذیرفته‌اند)، پوشش پیشنهادی خداوند در قرآن کریم را رعایت کنند؛ ۲. در جامعهٔ کوچکِ ایمانی (خانواده) بهتر است دختران را با مبناها و اصول حیای درونی (پاکدامنی) و نحوهٔ اجرای آن در بیرون (نوع لباس پوشیدن، گفتار و رفتار) آشنا کرد اما چیزی را به آنها تحمیل نکرد؛ و ۳. زنانی که با اختیار و ارادهٔ آزادِ خویش دین اسلام را می‌پذیرند، در خصوص نوع و نحوهٔ پوشش (نیز نگاه و گفتار و رفتار) خود، ضروری است دقت بیشتری داشته باشند تا نظر و نگاه هوسبازِ نامحرمان را به خود جلب نکنند. البته همان‌طور که در ادامهٔ این بادهٔ قرآنی ذکر شده است، پیش‌نیاز یا شرط اصلی همهٔ این موارد، وجود مردانی است که اهل ایمان واقعی باشند. در یک جامعهٔ ایمانی متشکل از زنان و مردان، اگر مردان از اسم ایمان برای مقاصد شهوانی خود سوءاستفاده کنند، پاکدامنی را در کل جامعه خدشه‌دار خواهند کرد و نمی‌‌توانند با تحمیل نوعی پوشش اجباری به اسم حجاب به زنان و دختران، از خود سلب مسئولیت کنند و توقع داشته باشند که حیا و پاکدامنی در جامعه فراگیر شود. ↩︎
  4. همگی این رفتارها، مصداق آزار جنسی (sexual harassment) هستند و در برخی کشورها، که قوانین درستی در این زمینه دارند، پیگرد قضایی و مجازات به همراه دارد. البته فقط زنان نیستند که ممکن است مورد آزار جنسی قرار گیرند. در چُنان جوامعی، قانون از مردانی هم که ممکن است خود را در معرض یا قربانیِ آزار جنسی بدانند، حمایت می‌کند. برای اینکه ذهن خواننده به جاهای نادرست کشیده نشود، می‌توان گفت حضرت یوسف (ع) هم زمانی که از سوی زنِ عزیز مصر (زلیخا) دعوت به کام‌گیری شد ــ که مغایر با خواست یوسف بود ــ مورد آزار جنسی قرار گرفت. و البته در داستان یوسف در قرآن کریم می‌خوانیم که به جای حمایت از یوسفِ صدیق و درستکار، قدرت حاکم (قانون!) طرفِ زلیخا را گرفت و به خاطر مصلحتِ حکومت (بقای نظام!) یوسف را به زندان فرستاد. ↩︎
  5. قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ/ به مردان باايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه‏‌تر است، زيرا خدا به آنچه می‌كنند آگاه است. (نور: ۳۰) ↩︎
  6. قصص: ۲۶ ↩︎