از محرم سال ۶۱ هجری قمری تا محرم سال ۱۴۴۶ هجری قمری، دقیقاً ۱۳۸۵ سال گذشته و از پسِ این‌همه سال ــ نزدیک ۱۴ قرن ــ هنوز برای شهدای دشت کربلا و در رأس آنها حضرت حسین بن علی (ع) اشک‌ها در سراسر جهان ریخته می‌شود. آیا دلیلی دارد که این واقعه در گسترهٔ این زمان طولانی زنده مانده است؟

در تمام طول تاریخ بشر تا به امروز، وقایع هولناک و جنایات فجیع کم رخ نداده است. اما کمتر رخدادی است که چنان واقعهٔ کربلا، تبدیل به یک نماد شده باشد و برای بازنمایی و یادآوری آن، مجموعهٔ متنوعی از هنرهای مختلف (نمایش، شعر، موسیقی، حرکات آیینی) در کنار سخنرانی‌ها و پخت خوراکی‌های نذری در یک بازهٔ زمانی دست‌کم ۱۰ روزه تا دوماهه به کار گرفته شده باشد (کتاب‌ها و سایر آثار نوشتاری و یادکرد این واقعه در قالب روضه و زیارات و ادعیه در سایر اوقات سال هم به جای خود).

سؤالی که می‌توان پرسید این است که آیا این پکیج کامل عزاداری برای اهدافی خارج از مقصود حضرت حسین بن علی تدوین شده و در تمام این چهارده قرن کم یا بیش ادامه یافته است، یا اینکه خودِ حرکت آن حضرت و اتفاق دشت کربلا ویژگی‌هایی داشته که امکان نداشته از یادها برود و در واقع، خودِ آن واقعه الهام‌بخش جزئیات مختلف این پکیج و عامل ماندگاری محتوای اصلی آن در عین تحولات فُرمی بوده است؟

به نظر می‌رسد آنچه در دشت کربلا رخ داده، مفهوم کامل قربانی را در غایت و نهایت خویش (در اوجِ اوج)، برای بشر به تصویر می‌کشد. آیین‌های قربانی در برابر خدایان، در بسیاری از مکاتب غیرتوحیدی وجود داشته و در ادیان توحیدی نیز ماجرای فرمان الهی به ابراهیم (ع) برای قربانی کردن فرزندش، الهام‌بخش تفسیرهای فراوانی از نحوهٔ مواجههٔ آدمی با امر قدسی (الوهیت در تجلیِ جلالِ خود که اینجا تبدیل به امر مهیب می‌شود) بوده است.

اگر این روایت را که مسیح (ع) هم به صلیب کشیده شد بپذیریم، می‌توان گفت که این پیامبر ابراهیمی نیز یکی از قربانیان در برابر بارگاه الهی بوده است. اما گویی در اینجا نیز همچون ماجرای ابراهیم و فرزندش، انجام این قربانی با تمام دل رخ نمی‌دهد. در خصوص ابراهیم، به تعبیر سورن کی‌یرکِگور (فیلسوف دانمارکی) در کتاب ترس و لرز، گویی این پیامبر توحیدی در برابر فرمان الهی با تردیدهای وجودی مواجه می‌شود. هرچند در قرآن کریم، اثری از این تردیدها نه در ابراهیم و نه فرزند وی، نمی‌توان یافت.

در ماجرای مصلوب شدن مسیح نیز اگر بپذیریم آن که بر صلیب رفت خودِ عیسی فرزند مریم بوده است (که روایت قرآن کریم طور دیگری است)، بر مبنای آنچه در کتاب مقدس آمده۱، جایی بر بالای صلیب، مسیح خطاب به خداوند می‌گوید: «ایلوئی، ایلوئی، لَمّا سَبَقْتَنی؟» (خدایا! خدایا! چرا مرا واگذاشتی؟)

اما ماجرای حسین (ع) و خدای حسین، کاملاً با همهٔ این موارد متفاوت است. او نه برای قربانی کردن خود یا عزیزانش، که برای نپذیرفتنِ ذلّتِ بیعت با یزید (که فراتر از حاکمِ بد، نماد و نتیجهٔ حکمرانیِ بد بود) راه کوفه را در پیش گرفت و آن هم نه بی‌محاسبه، بلکه به اعتبار نامه‌های فراوانی که کوفیان به او نوشته و قول همراهی برای اصلاح این منکرِ بزرگ را به ایشان داده بودند. جایی اما در میانهٔ این مسیر، یعنی در مسیرِ مکه به کوفه، موضوع برای امام (ع) روشن می‌شود که قول مکتوب آن جماعتِ در ظاهر انبوه و دلیر اما در باطن هیچ و حقیر، فقط حرفی بوده که از دهان‌هایشان خارج شده بوده و اینک حسین (ع) است که باید تنهای تنها با «امر مهیب» مواجه شود.

حسین (ع) یارانی با تمام دل صادق دارد، اما کم‌تعدادند و بنا بر قوانین کاملاً مادی جهان و بی‌آنکه همچون جنگ بدر (که سپاه جدّش رسول‌الله توسط فرشتگان همراهی می‌شد) با نیروی غیب یاوری شود، در برابر هزاران نفر از سپاه مقابلْ همگی کشته خواهند شد. امام، اینک به علم الهی می‌بیند که نه‌تنها یاران، که فرزندان و برادر خویش را نیز باید قربانی کند و اینجا برخلاف ماجرای ابراهیم و فرزندش، خبری از فرمانِ توقف نیست. و آنگاه است که خودِ او نیز باید نه بر بالای صلیب، که بر سر نیزه برود و برخلاف عیسی مسیح، رستاخیزی هم در کار نیست.۲

او (ع)، پس از تقدیم این‌همه قربانی که هر یک برای او چون جانِ شیرین عزیز بوده‌اند، اینک آماده است تا خود را نیز در برابر خدایی که با تمام جلالِ خویش متجلی شده، قربانی کند. اما او در عین خوف از مقام الهی که ویژگیِ انسان کاملِ واصلی چون اوست، چنان محو جمالِ ازلیِ یار آسمانی است که زیر شمشیر غمش، رقص‌کنان می‌رود.۳ ارادهٔ الهی بر این قرار گرفته که «بازخریدنِ جانِ فرزندِ ابراهیم» به «قربانی بزرگ»۴ اینجا و اکنون در دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری در کربلا محقق شود، و تاریخ از آن پس دیگر قربانیِ بزرگتری نخواهد دید. و شاید همین است رمز ماندگاری واقعهٔ کربلا.

▫️علی‌اکبر قزوینی
اول محرم ۱۴۴۶ هجری قمری
هفدهم تیر ۱۴۰۳
تهران


  1. مَرقُس ۱۵: ۳۴ ↩︎
  2. ولی فرشته به ایشان گفت: «نترسید. مگر به دنبال عیسای ناصری نمی‌گردید که بر صلیب کشته شد؟ او اینجا نیست. او برخاسته و زنده شده است! نگاه کنید! این هم جایی که پیکرش را گذاشته بودند!» (مَرقُس ۱۶: ۶) ↩︎
  3. برگرفته از بیتی از حافظ: زیرِ شمشیرِ غمش رقص‌کُنان باید رفت/ کآن که شد کُشتهٔ او نیک‌سرانجام افتاد. ↩︎
  4. وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ/ و او (فرزند ابراهیم) را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانيديم. (صافّات: ۱۰۷) ↩︎